کنارتو
کـِـنار تــُـو دَر باراלּ قـَـدمـ میزَنـَـم چـَـتر بـَـراے چـِہ ؟؟؟؟
رویـا کـِہ خیس نـِـمے شَـوَد !!
بر نیمکت شکسته ای ، در باران.... در دست تو چتر بسته ای ، در باران... باران باران باران باران باران ... تنهای تنها ، نشسته ای ، در باران .... بنویس که عشق آخرم ، باران است.....این چتر همیشه بر سرم ، باران است.........بگذار که پاک آبرویم برود.........بنویس که دوست دخترم باران است
کـِـنار تــُـو دَر باراלּ قـَـدمـ میزَنـَـم چـَـتر بـَـراے چـِہ ؟؟؟؟
رویـا کـِہ خیس نـِـمے شَـوَد !!
عاشق خیلی چیزا هستم..عاشق بارون..عاشق صدای گیتار..عاشق وبلاگم..عاشق خیلی چیزای دیگه ..ولی تنهایی..فقط ای کاش عاشق تنهایی هم بشم ..اون موقع دیگه زندگی راحت تره..حداقل راحت تر میگذره
یاد من باشد..هرچه پروانه که می افتد در آب..زود از آب درآرم
یاد من باشد..کاری نکنم که به قانون زمین بر بخورد
یاد من باشد..فردا لب جوی..حوله ام را هم..با چوبه بشویم
یاد من باشد.. تنها هستم
ماه بالای سر تنهایی است
تو امتداد سرنوشت..کی بود که از تو مینوشت
زندگیه منو تو رو با غمو غصه میسرشت..با این همه گناهو درد ..کی میره آخرش بهشت
ببین ..ببین ..که دست من هر جا رسید از تو نوشت
میون جاده ها هنوز گرد مسافرا بجاست
تو شهر تو غریبه ام
غریبه ای که بیصداست
نفس میخوام ..نفس میخوام..
تو رو یه هم نفس میخوام..
تو شب انتظار تو.. برای دل قفس میخوام..
اگه تو باشی پیش من..
سوته دلای دربدر
دوباره خورشید میکشم..رو این شبای بی سحر
سحر میاد شب سر میشه..درای بسته وا میشه..بهار میاد تو باغمون..برکه ی من دریا میشه
میون جاده ها هنوز ..گرد مسافرا بجاست..تو شهر تو غریبه ام ..غریبه ای که بی صداست
نم نم بارون میزنه.. تو کوچه باغه زندگیم
منم همون شعر سکوت..تو تک سوار زندگیم
نم نم بارون میزنه..به خاک سرسبز جنون
خودت رو از شهر خیال.به چشمای من برسون
توی خورجینه سکوتت..یه بغل خاطره داری که برای زنده بودن نور امیدو میاری
تویی اون معجزه ی عشق..تویی فصل بی نهایت
تو منو از نو میسازی..توی جنگ پوچ عادت
میتونم از تو بخونم..توی آسمون چشمات
اگه با نگاه راستت.. ببری منو به رویات
میتونم با تو بمونم..اگه فرصت تو باشه
اگه با صدای بارون..دل عاشقت رها شه
حالا جز چیک چیکه بارون کسی اینجا آشنا نیست...وقت تلخه رفتنه دیگه اینجا جای ما نیست
منو بارون_ تو خیابون_ داریم از فردا میخونیم...که دوباره نکنه ما_تنها_ بمونیم
مردم از زخمایی که خوردم از تنهایی
کمکم کن ای دوست مردم از تنهایی
دلم برای یک نفر تنگ است...
نه میدانم نامش چیست...
ونه میدانم چه میکند...
حتی خبری از رنگ چشمهایش هم ندارم...
رنگ موهایش راهم نمیدانم...
لبخندش را هم...
فقط میدانم باید باشد و نیست
دعــــای بـــاران چــــرا ؟
دعــــای عشـــــــق بــخـــوان !
ایـــن روزهــا دلـــها تشــنه تــرند تـــا زمیــــن ، ……
خـــدایــــــــا…..
کمــــی عشـــــــق ببــــار
جاذبه ی سیب ، آدم را به زمین زد و جاذبه ی زمین ، سیب را !
فرقی نمیکند“سقوط” سرنوشت ِ دل دادن به هر جاذبه ای غیر از خداست
خــــــــدایــا…
دســتـــــانــی را در دســـتــانـــم قـــرار بــده کــه پـــاهــایـــش بــا دیـــگـــری پــیــش نـــرود…
چه دنیای ساکتی!
دیگر صدای تپش قلبها غوغا نمیکند،
بی گمان همه شکسته اند!
بـایــــد کـسـی را پـیـدا کـنـم کـه دوسـتـم داشـتـه بـاشـــــد
آنـقـدر کـه یـکــــی از ایـن شـب هـای لـعـــنـتـــــــی
آغـوشـــش را بـرای مـن و یـک دنـیـا خـسـتــــگـی ام بـگـشــــایـد
هـیـــــچ نـگـویـد .
هـیـــــچ نـپـرسـد .
بــــرایــــم کتـــاب بـــخوانـــد
مـرا در آغـوش بـگـیـرد
و یـــک بوســـه فـقـــــط همین